جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– زبان عشق –

زبان عشق

 

 

شقایق بلوغ عشق است

وقتی‌كه خاك

اندام متبرك عشق را

به مساعدت خنجر می‌پوشاند

فراتر از حكایت سُرخِ عشق

افسانه‌ای آیا

به كتاب بزرگ زندگی ثبت است؟

وقتی صدای ما

از ارتفاع عشق

شكوفه سُرخِ جراحت می‌چیند

بگذار بی‌دلان

در برهوت روحشان

با سراب‌های بی‌رنگ تصورشان خوش باشند

ما عشق را

در گلستان زخم دیده‌ایم

و در اوج مرگ زندگی

هم از این رو بی‌محابا رفتاری داریم

عشق ناموس زندگی‌ست

عشقی بدانگونه كه بی‌مرز

و قلب‌های ما را

با قلب‌های شما

اَی دورترین قبایل عاشق پیوند می‌زند

عشق زبان ساده‌ای دارد

و الفبایش را با خون نوشته‌اند

خانه عشق كجاست؟

بر خیز از كرانه!

دریادلان از ساحل كناره می‌گیرند

و نامشان در بطن طوفان می‌ماند

برخیز از كرانه

خیزابه‌ها به تو می‌آموزند

خانه عشق كجاست!

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha