جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– در تولد كاوه –

در تولد كاوه

 

 

آمدنت

پایان خُشك‌سال بود

در برهوتِ دلم

نزول عادلانه‌ای

بر وسعتِ تشنه‌یِ زیستن‌گاهم!

و آمدنَت،

بشارتی

كه زمین‌ام را،

به رویشی تازه ‌امیدوار كنم

هوای چشمانَت ابری است

و زمین تشنه،

برهوت سفره‌ی قریه را

به ظهورت حواله می‌كنم

در چشم‌هایت

در معصومیت بلند چشم‌هایت

پرنده‌ای‌ست

كه بهار را در منقار دارد

در چشم‌هایت

در جنگل بزرگ چشم‌هایت

پلنگِ خفته‌ای است

كه نگاهش، باور یك فریاد است

 

و آخرین سخن!

اسب تو را،

به درختِ مشتركِ قَریه بسته‌ام!

 

28/1/1356 – April 16, 1977

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha