جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– عاشقانه –

عاشقانه

 

 

می‌خواهمت

تقدس برهنه!

مثل لحن صریح تفنگ.

به كلام نمی‌آویزم!

كه بر ضریح عشق‌ات،

دل را دخیل بسته‌ام!

اسب خیال من،

آن توسن گریز،

در انزوای جنگل چشم تو می‌چرخد

و دستان حادثه‌جویم

در تعمق راه گیسویت، حیران است!

 

تو زاده‌ی رابطه‌ی پروانه با گلی

و بهار،

یك فصل، زیبایی

به تو مدیون است

خاتون كوهستان!

ای شوكت بلوغ عشق!

حرمت قبیله عاشق!

فضیلت كامل!

در تار و پود زندگی، چگونه سُرایمت؟

تو قامت بلند غزل‌های حافظی!

چگونه سُرایمت

تو شعر مجسمی‌،

دریچه‌ی قامت بلند زیبایی،

بر منظر دنیا!

 

1356 – 1977

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha