– مردم شعر میخوانند –
مردم شعر میخوانند
تاك برای زینت باغ نیست
اگر بود، من مست نمیشدم
با دیدن سیمای شرابیرنگِ باغبان از دور!
حضورِ قاطعِ خورشید را
از فتوسَنتِز بپرسید
و نطع زمین…
ماه حتا نمیتواند
پیكر خونین لوركا را
در برابر چشمان مُضطربِ جوخهی اعدام
در شولای خود بپوشاند
هر خانهای
بی حضور تو نامفهوم است
و بی طنین گامهای تو
هزار مجتمع غیرمسكونی كور!
و هیچ كارگری
بدون تجمع یك خانواده
آجری بالا نمیاندازد!
اما، شعر…
برای رفع كسالت نیست
قلب (نِرودا)
در سنگر (آلِندِه) میتپد
و در دهان دوخته (فَرُخی)
قصیدهای به قاعدهی تفنگ
بیدادخانهی (رضا خان) را هدف گرفته است!
این داروی رنگپریدهیِ بیبویِ و بیخاصیت
در شیشههای قشنگ
نسخهی پزشکان بنیاد فرهنگی (راكفلر) است!
دیكتهی اساتید مومیاییسازی،
دوستان! پرندگانِ آسمانِ سوم را اهلی كنید!
طوطی حرف میزند
برای اینكه حرفی زده باشد!
طوطی نه مفهوم لغت را میداند
نه معنای آزادی…
نه از وطن فراموششدهیِ خود خاطرهای به یاد میآورد.
طوطی، انترناسیونالیست نیست
طوطی، دلقك دهكدهی جهانی آقای (مك لوهان) است!
عقاب در كوه و غریوش در دشت
عقاب به ایجاز، سخن میگوید
و مخاطبش دنیاست!
و مخاطبش حتا، دلقك طوطیواری…
آویخته بر میخِ ایوانِ قهوهخانههایِ بیكاری
در همان دهكده جهانی آقای مك لوهان!
بنابراین
مردم شعر میخوانند
تفنگهای گرسنه
به مغز شاعران میاندیشند
و هنر چشمههای معجزه است
در كویرهای توسعه یافتهی ابتدای قرن بیست و یكم!
جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha