جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– پراكنده می‌شوم –

پراكنده می‌شوم

 

 

بستر سفرم مسیر سُرخِ صدایِ باستانیِ انسان است

دستانِ حادثه‌جویَم

رهاتر از بال عقاب

و قلبم سرشارتر ازِ حجم عشق!

كدام سد

ایستاده روبه‌روی من

به هیأت رودی

كه ‌از تمام جویباران قله‌های تاریخ نیرو گرفته ‌است

جاری می‌شوم.

و مرغ آوازم

از آن‌سویِ حماسه می‌خواند

من از پویایی لبریزم

هر گامِ من

شكوفه‌ای سُرخ است

كه درختِ وجودم را

به مرزِ سبزِ بهار نزدیك می‌كند

از رذالت تبرهای حادثه نمی‌هراسم

من پراكنده می‌شوم

و باد، هر ذره‌ی مرا

به سویی خواهد برد

و در كسوتِ هزاران درخت

خواهم رویید.

 

10/6/1357 – September 1, 1978

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha