– دوستت دارم –
دوستت دارم
مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم
به زندان جفایت هم كشانی دوستت دارم
به پیش خلق اگر نتوان حدیث عشق را گفتن
درون سینهی تنگم نهانی دوستت دارم
چو مرغی آشیان دارم به بام عشقت ای صیاد
به صد سنگ جفایت هم پَرانی دوستت دارم
به جرم عشق تو صد زخمِ كاری بر جگر دارم
جگر سهل است اگر خونم فشانی دوستت دارم
هزاران نامهی دلدادگی سویت فرستادم
عزیز من! بخوانی یا نخوانی دوستت دارم
بزن زخمی دگر بر دل، ندارم شكوهای ای گل
اگر در لجهی خونم نشانی، دوستت دارم
كشیده گرگ پیری پنجه بر پیشانیام، اما…
چه غم چون روزگاران جوانی دوستت دارم
1365 – 1986
جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha