جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– فصل ملعون –

فصل ملعون

 

 

پرواز

در قفس رویید

و پرندگان

در پست‌ترین نقاط خاک

آشیان کردند

آواز

در ملتقای خنجر و حنجره

بغض شد و فرو نشسست

و رود طاغیِ فریاد

به مُردابِ مضطربِ نجوا پیوست!

دستی که گِره‌ خورده می‌اندیشید

و تاریخ را به رُستنی دوباره نشاء می‌کرد

در فصلِ بایر ملعون خُشکید

و در ظلمتِ عمیقِ بی‌ایمانی

گم شد،

باران،

باران بی‌امانِ یأس

از اندیشه‌ی زمین گذشت

و نطفه‌های جوان را،

به رویشی عقیم دعوت کرد!

سواران

به خواب قصه‌ها رفتند

و اسب‌های سُرخ‌یال

به رویای مبهم کوهستان پیوستند

آنگاه،

دشتِ تهی

دشتِ بی‌سوار

دشتِ بی‌کشت و کار

به فصل بایرِ ملعون خو گرفت!!

 

29/1/1356 – April 17, 1977

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha