– حسرت –
حسرت
بیگاهان،
وقتی به اشتباه
دریا را به سرابی
و خورشید را، در چراغی جادو
دیده برگشودیم
خود رودخانهی آسیای خون شدیم
نظم سیاه دریا را
نهنگان شرزه شكستند.
بر موج نشستگان اما؛
قلاب در تلاطم سرخ آب افكندند
موهن و بیآزرم
نابهنگام روزگاریست!
و انسان غذای رایج روز
در ناشتای تفنگهای گرسنه!
آه، باد كدام فصل
از بدایت وحشی جهان میوزد؟
8/1365 – October, 1986
جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha