نوشته‌ها

جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– فصل خنجر –

فصل خنجر

 

 

در جنگل اندوه و زخم

پرنده‌ای

رویای دور آسمان آبی را

بر شاخه‌ی درخت حسرت و انتظار

آه می‌كشد!

و خیال پرواز

دشنه‌ای‌ست

كه بر مدار سرخ حنجره می‌چرخد!

مگر عبور گرم عشق

در خزان رگان فسرده‌ام

مدد كند

ورنه قلبم

به بامِ تلخِ مرگ می‌تپد

به ساحلی كه آمیزه‌ی تلخاب و صخره ‌است

افتاده قلب من

چون ماهی غریب

ناگزیر به دام مرگ

مگر عبور موجی

از سخاوت عمیق دریا، مدد كند

ورنه تهاجم زخم

در فصل خشن خنجر،

امان نمی‌دهد.

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha
جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– فصل خنجر –

فصل خنجر

 

 

در آشیان زخم

خیالِ پرواز

دشنه‌ای‌ست بر مدار سرخ حنجره!

مگر عبور گرم عشق

در خزان رگان فسرده، مدد كند!

 

بر ساحلی كه ‌امیزه‌ی تلخاب و صخره ‌است

افتاده قلب من

چون ماهی محتضر،

و ناگزیر، به دام مرگ!

مگر عبور موجی

از سخاوت عمیق دریا مدد كند

ورنه هجوم زخم

در فصل خنجر،

امان نمی‌دهد.

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha