نوشته‌ها

جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– مرگ دقیانوس –

مرگ دقیانوس

به مهدی ‌اخوان ثالث (م.امید)

 

 

تو چه می‌گویی؟!

با تو هستم، خسته‌ی ماٌیوس!

با تو ای زخم عمیق دشنه‌ی نامردمان در كتف!

تو چه می‌گویی كه بی‌مرگ است دقیانوس!

خنده‌ام می‌گیرد ای استاد پیرِ پیرهن چركین!

تو به راه فتح می‌رفتی

تو كجا و وادی خاموش نومیدی

« وای، وای افسوس! »

 

با تو هستم، پاسدار حرمت انسان!

در ستوه فصل سنگستان!

من نمی‌دانم تو هستی خواب، یا بیدار

و نمی‌دانم كه‌ آیا روزنه‌ی خانه‌ات به روی كوچه‌ها باز است؟!

سنگفرش كوچه‌ها را كز سیالِ سیلِ خون سرخ است می‌بینی؟

این چه تعبیر است؟

كاخ دقیانوس اینك

بر یلندِ موج‌های اشك و خون، چون بید می‌لرزد!

 

من نمی‌دانم تو هستی خواب یا بیدار!

لیك می‌دانم،

دل، هنوزت می‌تپد در شوق یك دیدار

دیدن آن « طُرفه قصر زرنگار صبح شیرینكار! »

تو چه می‌گویی كه بی‌مرگ است دقیانوس…؟

بار دیگر هم سلامی‌كن

به عموی پیرمان تاریخ!

او به تو امید خواهد داد

او به تو با آن زبان سرخ خواهد گفت

ما هزاران مثل دقیانوس را در گور افشاندیم!

 

مژده باد استاد پیرِ پیرهن چركین

مرگ دقیانوس نزدیك است،

مرگ دقیانوس پیش از مرگِ  – م.امید – خواهد بود!

 

9/3/1356 – May 29, 1977

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha