نوشته‌ها

جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– شبدیز من كجاست؟ –

شبدیز من كجاست؟

 

 

دوشیزگان عشق،

در آستانه‌ی توحش بلوغ

مردانگی فرهاد را به صخره‌ها می‌خوانند!

و خشم خسرو

در اجاق چشم شیرین می‌سوزد.

من از این‌گونه در رنج‌ام

و شبدیز تندری

آنك خمیده‌پشت

از سینه‌كش سینه‌ی من بالا می‌آید!

من خاتم پیامبران دردم

و جوی گلگون مرثیه‌ام

از درازنایِ گلوی زمان

باریكه خون ممتدی‌ست

تا زخم شكفته‌ی حنجره‌ی ‌آخرین قناری

كه ‌امروز در میدان حنجره‌ام، پرپر شد!

هراسه‌ای دیلاق است

این شبانه شبح

در بوستان دوشیزگان عشق!

 

نگاهم كنید!

چه تابناك می‌سوزم

در آستانه‌ی توحش بلوغ!

شبدیز من كجاست؟!

هراسه در باد است

معصومیت مرطوب چشم عشق

دیگر نمی‌رمد

و توحش مقدس بلوغ

در تكامل هرای درد شعله می‌كشد

شبدیز من كجاست؟!

 

8/3/1369 – May 29, 1990

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha