نوشته‌ها

جەلال مەلەكشا | Jalal Malaksha | جلال ملکشا

– راز و رمز عشق –

راز و رمز عشق

 

 

رنج بی‌حد از جفای روزگار آموختم

گریه ‌از دلتنگی ابر بهار آموختم

راز و رمز عشق را بر دار كوی دلبران

با هزاران خون دل منصوروار آموختم

تا گل عشقش شكفت و غنچه زد در باغ دل،

نغمه‌های عاشقانه ‌از هزار آموختم

گاه رهپوی شب گیسو، گهی خورشید رو

این سفر از گردش لیل و نهار آموختم

شاهباز دل چو در زنجیر عشق افتاد زار

از كمند زلف او رسم شكار آموختم

با جفای دلبران ناآشنا بودم، ولی…

این هم از آن دلبر ناسازگار آموختم

گاه مهر و گاه قهر و گاه راز و گاه ناز

از نگاهش نكته‌های بی‌شمار آموختم

من اگر تلخ‌ام، اگر شیرین خدا را عیب نیست

كاین دو شیوه ‌از سرشت آن نگار آموختم

از دل بشكسته كی خیزد سرود و نغمه‌ای

این غزل از شوخ چشمی‌های یار آموختم

 

1364 – 1986

 

جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha