جلال ملکشا

جلال رحیمی ملکشا، مشهور به جلال ملکشا (زاده ٢٨ اسفند١٣٣٠- درگذشته ١١ آبان ١٣٩٩) شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، روزنامه‌نگار، فعال سیاسی-اجتماعی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود.
ملکشا پس از اخذ مدرک دیپلم ادبیات فارسی، به دلیل فعالیت‌های سیاسی و بازداشت‌های مکرر از امکان ادامه تحصیل دانشگاهی باز می‌ماند، اما او از همان اوان جوانی متعهدانه و آرمانگرایانه نوشتن را آغاز می‌کند و در سایه خلاقیت و ذوق نویسندگی‌اش با فعالیت‌ها و آفرینش‌های ادبی، اثری ماندگار در ادبیات معاصر کُردی و فارسی برجای می‌گذارد. جلال از نام‌آشناترین و تاثیرگذارترین شاعرهای جریان نوگرای شعر کُردی در کردستان است، وی با کاربست زبانی اسطوره‌ای، شعر نو کُردی و شعر مقاومت کُردستان را با تجربه‌ی جدیدی از شاعرانگی آشنا کرد. ملکشا غیر از شعر، در عرصه‌های؛ داستان‌نویسی، روزنامه‌نگاری، نقد و پژوهش و ترجمه نیز قلمی نام آشنا و صاحب اثر بود. بخشی از اشعار وی به زبان‌های؛ انگلیسی، فرانسوی، روسی، عربی، سوئدی، فارسی و … برگردانده شده‌‌اند.
ملکشا در شعر فارسی متاثر از نیمایوشیج، مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو بود و در بدایت سرایش اشعار کُردی، عبدالله گوران، لطیف هَلمَت، عبدالله پَشیو و شیرکو بیکَس بر اشعار وی تاثیر مشهودی داشتند.
جلال ملکشا، که از بیماری مزمنی رنج می‌برد، سرانجام غروب پاییزی دهم آبانماه ١٣٩٩ به علت عارضه قلبی جهان را بدورد ابدی گفت و در آرامستان زادگاهش، روستای ملکشان سنندج، چهره در نقاب خاک کشید.


عرصه‌های فعالیت جلال ملکشا

• شعر و داستان
جلال ملکشا از همان اوایل زندگی و سالهای کودکی و نوجوانی به شعر و نوشتن علاقمند می‌شود و در سایه‌ی همین علاقه با سن کم دست به قلم می‌برد و چنانکه خود می‌گوید: او هنگامیکه دانش‌آموز چهارم ابتدایی بود اولین شعرش را که سوگنامه‌ای برای مرگ دختر بیمار و محروم از طبابت و درمان همسایه‌شان بود می‌سراید، این تجربه با جلال قد می‌کشد و در اوان جوانی جدی‌تر به شعر روی می‌آورد و سرودن شعر فارسی را آغاز می‌کند. دیدگاه سیاسی و به طور عام تجربه نویسندگی و فعالیتهای ادبی و انتقادی جلال، تحت تاثیر جریان چپ‌گرای حاکم بر فضای ادبی و روشنفکری زمانه نشو و نما می‌کند. در شعر فارسی از نیمایوشیج، مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو الهام می‌گیرد و در این زمینه موفقیت چشمگیری به دست می‌آورد.
جلال ملکشا همزمان با قیام انقلاب ١٣٥٧ ایران، نوشتن به زبان مادری را از سر می‌گیرد و پس از چندین سال به عنوان یکی از شاعران و نویسندگان نوپرداز و توانمند کُرد در جامعه ادبی کُردی مطرح می‌شود. او تجربه شعر کُردی را با تاثیرپذیری مشهود از عبدالله گوران، لطیف هَلمَت، عبدالله پَشیو و شیرکو بیکَس آغاز می‌کند. در میان نسل جدید شاعران نوپرداز کُرد که پس از سه بنیانگذار اصلی جریان شعر نو کُردی در شرق کردستان_ سواره ایلخانیزاده (کاک سواره)، فاتح شیخ‌الاسلامی (چاوه) و علی حسنیانی (هاوار)_ و به پیروی از آنان قدم در وادی نوآوری شعری نهادند، جلال ملکشا چهره اصلی و سرآمد این نسل تحول‌خواه بود که موفق شد جریان شعری مستقل و منحصربه خویشتنی بنیان گذارد و سرمشق شاعران بسیاری گردد. جلال با استفاده از زبانی اسطوره‌ای، به گونه‌ای که اغلب اشعار وی اپیزودیک یا به طور کلی ریشه در اسطوره دارند، شعر نو شرق کردستان را با زبان شاعرانه‌ی جدیدی آشنا کرد و راهی متفاوت از شاعران سلف خویش در پیش گرفت. جلال پس از ناکامی مبارزات خلق کُرد در شرق کردستان، میهن و مردمانش را تنها نمی‌گذارد و سه موضوع اساسی را به عنوان بن مایه‌ی اندیشه و سرایش خود بر می‌گزیند و زندگی ادبی و شاعرانه خود را در آن مسیر پیش می‌برد: نخست- تعهد اجتماعی: معانی شعر جلال فرافردی و متاثر از دغدغه‌های اجتماعی هستند. دوم- تعهد ملی: ملکشا در درونش تعهدی عمیق نسبت به ملت خود احساس می‌کند از آن رو در اشعارش حس مهین دوستی و تکاپو در راستای آزادی ملت و دفاع از وطن جایگاهی ممتاز دارند. سوم: تعهد انسانی: بدان معنا که شعر باید منادی آزادی، صلح و عدالت راستین باشد.
جلال ملکشا به دلیل جان مایه‌ی اشعارش که فریاد مبارزه با دیکتاتوری و اشغالگران شرق کردستان بود، آثارش همواره زیر تیغ سانسور بود و برای نخستین بار سال ١٣٨٣، با دشواری فراوان و به روشی زیرزمینی موفق شد اولین مجموعه اشعار خود را با عنوان « صدای زنجیر واژگان اسیر» چاپ و منتشر کند، که مورد استقبال بی‌نظیر مخاطبان قرار گرفت و در کمتر از یک هفته به چاپ دوم رسید. سال ١٣٩٣ کتابی با عنوان «مجموعه آثار شعری جلال ملکشا» که شامل دو بخش اشعار فارسی و اشعار کُردی بود، و با نام «دیوان جلال ملکشا» مشهور شد، مخفیانه چاپ و منتشر شد. انتشار این اثر به علت خطاهای فاحش تایپی و کیفیت پایین چاپ مورد قبول شاعر واقع نشد. اگر چه به دلیل طبع این اثر، جلال ملکشا بار دیگر تحت بازجویی و فشار اداره اطلاعات ایران قرار می‌گیرد و دچار مشقت‌های فراوان می‌گردد. اما جلال مانند همیشه تسلیم نمی‌شود و برای چاپ دوم اثر، شخصاً مسئولیت امور چاپ و تدوین را عهده‌دار می‌شود و سال ١٣٩٥ کتاب مجموعه اشعار با کیفیتی مقبول منتشر می‌شود و مورد استقبال طیف وسیعی از علاقمندان شعر و ادبیات واقع می‌گردد.
جلال ملکشا که نخستین تجارب قلمی‌اش را با شعر آغاز کرده بود، در زندانهای رژیم پادشاهی ایران، داستان نویسی را نیز آغاز می‌کند. اغلب داستانهایش در نشریات معتبر آن دوران به چاپ رسیده‌اند. سال ١٣٩٢ کتابی مشتمل بر مجموعه ١٩ داستان کوتاه کُردی از ملکشا، با عنوان «کاره‌سات» (فاجعه) به چاپ رسید، که داستانهایش قبلاً در مجله‌ی سروه منتشر شده بودند. سبک روایت خطی و استفاده از سمبولیزم و سورئالیزم، از ویژگیهای بارز آثار داستانی ملکشا است. از جلال ملکشا آثار بسیار دیگری نیز آماده چاپ برجای مانده است که به علت سانسور و عدم امکان انتشار تا کنون چاپ و منتشر نشده‌اند.

• روزنامه‌نگاری
سال ١٩٦٦ اولین اشعار ملکشاه، بە زبان فارسی در مجلەهای امید ایران و جوانان چاپ شدند. در همان سال، یک شعر فارسی ملکشاه بە نام ‘شهر من’ در مجلەی جوانان منتشر شد کە بە عنوان شعر برتر ماه آن نشریە انتخاب شد و این تجربە آغاز ارتباط جلال با روزنامە و مجلات شد و بعد از آن، اشعار، داستانها و ترجمەهایش از زبان کردی بە زبان فارسی، در روزنامە و مجلات معتبر آن روزگار ایران مانند کیهان، فردوسی، کتاب جمعە، اطلاعات هفتگی، امید ایران، چیستا، سخن و … منتشر می‌شد.
نخستین فعالیت ملکشاه در زمینەی روزنامەنگاری، بە اوایل سال ١٩٨٦ و به دعوت ماموستا هیمن(محمدامین شیخ الاسلامی) از وی برای همکاری در ادارەی مجلەی سروە بازمی‌گردد. ملکشاه کە آن زمان تازە از زندان آزاد شدە بود، بە ارومیە می‌رود و در مجلەی سروە و انتشاراتی صلاح الدین ایوبی، بە عنوان عضو تحریریەی سروە و سرپرست بخش شعر و ادب و پاسخ دادن بە نامەهای مخاطبان، مشغول بە کار می‌شود.
متاسفانە همکاری میان ملکشاه و هیمن موکریانی چندان نمی‌پاید و پس از چند ماه از آغاز این همکاری، ماموستا هیمن بدرود حیات می‌گوید. اما بعد از این واقعە هم، سروە متوقف نمی‌شود و جلال ملکشاە بە مدت بیش از ١٤ سال از عمرش را با فرهیختگانی چون احمد قاضی، مارف آقایی، پرویز جهانی، کریم قیومی، فاروق کیخسروی و عزیز کیخسروی، بار سنگین ادامەی انتشار سروە و کتاب‌هایی را کە انتشاراتی صلاح الدین ایوبی منتشر می‌کرد، بە دوش می‌کشند.
ملکشاه چنان با سروە درگیر و عجین شدەبود کە خود گفتە بود: “در آن روزگار سروە را مانند بخشی از وجودم دوست می‌داشتم و یقین دارم در آن دورە در تمام مناطق کردستان ایران، سروە، مایەی امید بیشتر شاعران و نویسندگان کرد بود.”
بە دلیل روابط خوب و وسیع جلال ملکشاه با شاعران، نویسندگان و ادیبان بخش های دیگر کردستان، محدودەی سروە هم از نظر تعداد خوانندە و هم از نظر جغرافیایی گسترش یافت. بە باور بسیاری، مجلە سروە در زمان ملکشاه در سطحی بسیار بالا قرار داشت و خدمتی شایان بە زبان و ادبیات کردی کرد.
ملکشاه پس از سروە، برای مدتی از فعالیت روزنامەنگاری کنارە می‌گیرد؛ تا سال ١٩٩٩ کە برای همکاری با بخش کردی ویژەنامەی استان آذربایجان غربی روزنامە جام جم دعوت می‌شود. نزدیک بە چهار شمارەی آن ویژەنامە را دست تنها چاپ می‌کند و تمام کوشش خود را بە کار می‌گیرد کە از آن راه، پلی ارتباطی میان اقلیم کردستان عراق و کردهای ایران ایجاد کند؛ همین امر سبب شد مانند بسیاری از نشریات دیگر کە جلال در آنها فعال بود، چاپ این ویژەنامە نیز توقیف شود.
ملکشاه کە باری دیگر تحت فشار و پیگرد قرار می‌گیرد، این بار کردستان ایران را ترک کردە و بە اقلیم کردستان عزیمت می‌کند و در آنجا نیز در بیشتر نشریات و روزنامەها مانند هولیر، آشتی، ئاسو، کوردستان و … بە نوشتن و همکاری می‌پردازد. همچنین مدتی در اربیل، پایتخت اقلیم کردستان نشریەای بە نام ‘پرشنگ’ را منتشر می‌کند اما عمر این نشریە کوتاه بود و فقط پنج شمارە از آن منتشر می‌شود و این آخرین فعالیت جلال در زمینە روزنامەنگاری و نشریات بود.

• ترجمه
جلال ملکشا نظر به تبحر در نوشتن و تسلط بر زبان‌های کُردی و فارسی و تا حدودی عربی، در زمینه ترجمه نیز آثاری دارد. از مهمترین آثار او می‌توان به ترجمه اشعار؛ شیرکو بیکَس، عبدالله پَشیو، لطیف هَلمَت، جوهر کرمان و غیره به زبان فارسی اشاره کرد. در کارنامه‌ی او ترجمه‌ی داستان‌های کوتاه بسیاری از فارسی به کُردی و کُردی به فارسی نیز به چشم می‌خورد. فارغ از آثار ترجمه شده به چاپ رسیده، چندین رُمان چاپ نشده نیز در میان مجموعه‌ی ترجمه‌های او نیز وجود دارند.

• سایر فعالیت‌ها
جلال مدتی در موسسه فرهنگی «اندیشه احمد خانی» در ارومیه، به آموزش و تربیت نویسندگان و شاعران جوان کُرد پرداخت و پس از آنکه از ارومیه به سنندج بازگشت برای همیشه در سنندج ماندگار ‌شد و در این شهر نیز دوره‌هایی در موسسه زبان کُردی راژه به عنوان استاد زبان کُردی مسئولیت تدریس زبان کُردی را عهده‌دار شد.