– پشت این گریوه –
پشت این گریوه
در شب هول
اندیشهی من،
جامه از آفتاب دارد
و از زمان، فراتر است
میدانم
پشت این گریوه رنگی دیگر دارد
سُرخی،
كه زردها را میشوید
پشت این گریوه
میدانم
زندگی بیمعنی نیست
انسان اَرجی دارد
و عشق،
وسعت سبزیست
كه گلههای گمشده را به هم میپیوندد!
پشت این گریوه
كسی غریب نیست
همه، همدیگر را میشناسند
دشت هموار است
زندگی یكدست
مرگ یكدست است
و نان به همه میرسد.
26/6/1356 – September 16, 1977
جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha