– و مفهومِ مجرد –
و مفهومِ مجرد
آب تشنهی دیدار توست
و ماه برهنه
به انتظار طلوع اندامت،
در كوچهای ابری، گریه میكند!
تا زندگی تداوم یابد
موجودیتِ بزرگِ تو
الزام مبرم است
تا من زندگی كنم
التزام با من است!
من ملتزم زاده شدم
تا تو را سرود كنم
و بر تاركِ عشقات بنشانم!
من متلزم زاده شدم
تا به دنیا تفهیم كنم
كه عشق معنای خویش را،
از كدام مفهوم مجرد گرفته است.
6/1372 – September, 1993
جەلال مەلەکشا - جلال ملکشا - Jalal Malaksha